ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
مریم: لیلی تو میدونی کدوم سیگاره که بو نداره؟
من: نه راستش. تخصصی تو سیگارا ندارم. خیلی بخوام صادقانه بگم اصلا واسم مهم نیست. من که نمیکشم بوش واسم مهم باشه یا نه.
مریم: آها...
.
.
.
(احتمالا یه سال بعد :)) )
من: ماربرو...
مریم: چی؟
سیگار؟
من: یه بار ازم پرسیده بودی کدوم سیگاره که بو نداره...
مریم: آره...
من: بو داره ولی خب رو لباس نمیشینه...
مریم: آره
از کجا فهمیدی؟
من: محمدرضا میکشه...
مریم: هنوز با هم حرف نمیزنین؟
من: نه...
نمیخوامم حرف بزنیم...
فقط یه لحظه یادش افتادم...
شهاب میگفت که فقط بچهها ماربرو میکشن...
من میگفتم خب محمدرضام بچهست...
مریم: اوه!
مکالمه دلپذیرمون یه جاهایی همین دوروبرا تموم شد. نمیدونم چرا این مکالمه رو با مریم شروع کردم و از اون بدتر نمیدونم چرا دارم اینجا مینویسمش!
آندیفایند ازپکتس آو لیلی!
عجب!
شک داری؟ (از اینخندهها که اشک بالاسرشونه)