چیزی که این روزا به طرز قابل توجهی توجهم رو به خودش جلب کرده مسئله تعهده. چیزی که فکر میکردم همیشه واسم حلشدهست و من وقتی با اصولش آشنا باشم به قدری انسان قدرتمندی هستم که بتونم بهشون پایبند باشم. همیشه فکر میکردم درمورد تعهد اصول واضحن.
اولین باری که کسی این باور رو به چالش کشید، شهاب بود. هرچند تو اون بازه از زمان چیزی که میگفت ابدا برای من ملموس نبود. میگفت مادامی که آدمای بهتر و جذابتر هستن مسئلهای به اسم تعهد وجود نداره. همیشه میشه رفت سراغ آدمهایی که فکر میکنیم درستترن. هرچند هنوز هم میتونم این دیدگاه رو نقد کنم و بگم که درست نیست ولی حتی خودش هم باور چندانی به این دیدگاه نداشت. با این که چیزای زیادی رو تجربه کردهبود ولی کماکان به نظر میرسید که نمیتونه مدام در حال سرچ کردن آدما برای گزینه بهتر باشه. تعهد فقط وقتی داستان به نقطه باریکش میرسه لازمه که احتمالا هیچکدوممون نداریمش.
دومین کسی که باعث شد به دانستههام شککنم طه بود. میگفت تعهد یعنی نتونی وظایفتُ درست انجام بدی. من میگفتم. یعنی بذاری بری، میگفت این یه تعریف زنانه از تعهد نداشتنه. از خیانته. میگفت اگه کتاب "بار هستی" رو بخونی بیشتر متوجه میشی.
من هنوز بار هستی رو نخوندم. نمیدونم کِی قراره فرصت کنم و بخونمش ولی مخالفتی با نظر طه ندارم. اشتباه نمیکنه هرچند چیزی هم که میگه جامع نیست. بعد از هفتهها، تاکید دارم هفتهها چون هنوز خیلی مونده به اسکیل ماهها برسه، با طه بودن متوجه شدم که به سختی میتونم به تعریف زنانهم از تعهد در رابطه با طه پایبند باشم. با این که رابطه من و شهاب هیچوقت به سطح قابل قبولی از استاندارد یه رابطه نرسید ولی همیشه نگران این قضیه بودم که آیا باید همیشه به هر پیشنهادی که بهم میشه فکر کنم یا نه؟ و همیشه جواب ثابت بود. من هیچوقت به هیچکسی فکر نمیکردم. ولی با طه قضیه فرق داره. من شیطنت میکنم، پیشنهادای بهتر گیرم میاد، بهشون فکر میکنم، گاهی حتی میخوام که قبولشون کنم.
نمیدونم چی باعث میشه چنین رفتاری از خودم نشون بدم؟ من بزرگتر شدم؟ قوانین بازی رو یاد گرفتم؟ یا داستان رفتاری من حول محور مردی میچرخه که باهاش درارتباطم؟
این روزا با این که با تعداد کثیری از آقایون تو سطوح مختلف درارتباطم ابدا حس بدی ندارم و حتی تا حد خیلی زیادی خودم رو محق میدونم.
پینوشت: به نظر شما هم عنوانش یه جوری شده؟