سکوت یک زمزمه...
سکوت یک زمزمه...

سکوت یک زمزمه...

نگاه؟

   از آخرین باری که نگاه منظوردار و رد به جای مانده خواسته‌شدن رو تن و بدن افکار و نگاهم حس کرده‌بودم، خیلی وقته که می‌گذره. امروز بارقه‌های ضعیفی از این حس رو دوباره می‌تونستم ببینم. مطالبه رو میشه تو نگاه خیل بزرگی از آقایون دید، ولی داستان از اون جایی جذاب‌تر میشه که مدلش فرق می‌کنه. فکر می‌کنن باید به دست بیارن. مطالبه مسئله دائمی زندگی یه مرده ولی چیزی که واسه به دست آوردنش تلاش کنه چیزیه که داستانش با بقیه فرق داره.

   همه آقایون حداقل یه بار سعی کردن که به نگاهشون معنی بدن، مسیر مطالبه رو از طریق نگاه نافذشون هموار کنن. ولی همه‌شون به یه اندازه موفق نیستن. از آخرین تجربه نگاه نافذی که نصیبم شد هنوز نگاه قدرت‌مند‌تری گیرم نیومده و به ندرت مردی توجهم رو جلب می‌کنه. همیشه می‌خوام بدونم بعدی کیه؟ قدرت‌مندتر از قبلی کیه؟

   ولی جدای از همه این داستان‌ها حس خوبی بود. این که دزدکی نگاهت کنه. این که وقتی حواست هست دقیق‌تر نگاهت کنه. حس کنی رد ابتدایی دوست داشتن و برتری تو نگاهش هست، تو مسیر نگاهش هست...