عدم‌تعادل

   از روز اولی که شروع می‌کنین به نوشتن با خودکار نویی که تازه خریدین تو ناخودآگاهتون ثبت شده که این خودکارم مثل بقیه‌خودکارا و مدادای دیگه به یه جایی می‌رسه که آخرین خطشُ می‌نویسه. با این که هممون می‌دونیم که خودکارمون قراره به انتهای خطش برسه ولی سعی نمی‌کنیم‌حدس بزنیم که اون خط کجاست؟ دفترچه خاطرات یه دوست قدیمی که اتفاقی تو خیابون دیدیش و یه وعده کافه دعوتش کردی یا سرجلسه امتحانی که شب قبلُ به خاطرش بیدار موندی؟ شاید وقتی که داشتی که با عجله واسه مامانت نت می‌ذاشتی یا نکته‌هایی که استاد پای تخته می‌نوشتُ تندتند تو دفترت می‌نوشتی. معلوم نیست. کسی نمی‌دونه. اهمیتی هم نداره.

   اما امروز اینجا گرچه پایان داستان من نیست اما قلمم بیشتر از این تاب نداره. داره آخرین خطاشُ می‌نویسه.

   یه روز بالاخره برمی‌گردم و داستان نیمه‌تموممُ تموم می‌کنم. نمی‌دونم اون‌روز کِیه. شاید فردا شاید چندماه دیگه. اما این داستان باید تموم بشه.

   از همه کسایی که این مدت چیزای بی‌خودیُ که نوشتم دنبال کردن ممنونم :)

نظرات 1 + ارسال نظر
رضا 1396,05,13 ساعت 07:57 ب.ظ

اگه بری عمرا برگردی :/

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد