ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
امشب باید چیزی بنویسم؟
احتمالا آره. ولی نمیدونم چی؟ از مریم که بهم میگه انگیزه داشته باشم و خودمُ نجات بدم یا شقایق که بهم از برنامههای تابستونیش تعریف میکنه. من انگیزهای ندارم. به شدت خستهام. دنیام اونقدر که باید مثل دنیای ۲۰سالهها قشنگ پیشنمیره. مردیُ دوست دارم که تو علاقهاش به خودم شک دارم. وضعیت تحصیلیم خوب نیست. هر شب آرزوی مرگ میکنم. عجیبه که هنوز درخواستم بررسی نشده!
چرا منم فک میکنم ۲۰ سالگیم اونطوری که میخام نیس؟
ظاهرا داری بیستسالگی سختیُ میگذرونی...
اگه بهت احساس بهتری میده باید بگم اوضاع اکثر بیست ساله ها همینه.
البته الان که فک میکنم دلیلی نداره این موضوع احساس بهتری بده بهت.
خلاصه اینکه بنویس. من میخونم.
واقعا خوشحالم میکنی...
امیدوارم دوستش داشته باشی...
لیلى زوده براى بررسى درخواستت دخترم
فکر کنم حق با توئه :))
مامان بهت افتخار میکنه
عزیزم :*
ببخش خندم گرفت ـ
خیلی توی تصمیم گیری ضعف داری ـ
اینو برطرف کن همه زندگیت رو ب راه میشه .
راستش تو اولین نفری نیستی که اینُ بهم میگی...
ولی داستان به این سادگیام نیست. هممون تو زندگی تردیدٌ تجربه میکنیم. من بیشتر از بقیه :)