سکوت یک زمزمه...
سکوت یک زمزمه...

سکوت یک زمزمه...

اسپرسو دبل شات

   یه بار یه دوست، البته خیلی هم شکل دوست نداشت ولی خب توصیه‌اش دوستانه محسوب می‌شد، بهمون توصیه می‌کرد که راجع به رابطه قبلیمون چیزی به دوست‌پسر فعلیمون یا هرکسی که قراره این منسبُ پر کنه چیزی نگیم. اون روزا و حتی این روزا هنوز با این توصیه کنار نیومدم. به نظرم به دور از صداقته که وقتی با کسی دوست می‌شی چیزی از اتفاقات زندگیت نگی و انتظار داشته باشی که باهات صادق باشه، اما انگار داستان به همین سادگیا نیست.

   من راجع به شهاب به "آن دیگری" گفتم، ولی حس می‌کنم که داره حسادت می‌کنه یا همچنان منتظره که اعترافی از من مبنی بر این که همچنان به شهاب علاقه دارم بگیره. ولی داستان اینه که من اون‌قدری شعور دارم که وقتی هنوز به مردی فکر می‌کنم وارد رابطه با یکی دیگه نشم. با این که کل داستانشُ با دوست‌دختر سابقش شنیدم و با النازی که هست کنار اومدم ولی انگار اون این‌حقُ واسه من قائل نیست که منم رابطه‌ای قبل از این داشته‌باشم. با این که جفتمون پذیرفتیم اتفاقی که بین من و شهاب افتاد با این که می‌تونه اسامی مختلفی داشته باشه ولی واقعا یه رابطه نبود، با این حال حس می‌کنم خیلی وقتا به این که شهابی بوده حسادت می‌کنه. نمی‌تونم بهش بفهمونم که داستان شهاب خیلی وقته که تموم شده و حتی دیگه این نزدیکیا نیست که ترس درصدی امکان مواجهه باهاشُ داشته باشم.

   با این که می‌دونم قاعدتا اینا باید طبیعی باشه، راستش نمی‌دونم فقط چون بچه‌ها تاکید دارن که عادیه و بیشتر آقایون به روابط قبلیه خانوما حساسن، منم پذیرفتم عادیه، ولی این تنها بخشیه که از رفتاراش ممکنه اذیتم کنه. حس می‌کنم باید جدی‌تر باهاش درمورد این موضوع حرف بزنم. خیلی باهوشه و خیلی زود از رو میمیک صورتم حدس می‌زنه که چرا تعجب کردم یا به خاطر چی ناراحتم. نمی‌تونم به خاطر این قضیه ناراحت باشم. من به واقعی بودن "آن دیگری" ایمان دارم. دوست دارم بدونم آخرین قطعه دومینوی اتفاقات زندگیم به کجا منتهی میشه...

نظرات 3 + ارسال نظر
محمدرضا 1396,08,28 ساعت 07:49 ب.ظ

نه دیگه نکتش این بود رابطه اولم رو میگم :))
بعدش فقط عمق رابطه های قبلیش برام شد

عجب :))
حالا خیلی واضح‌تر شد...

محمدرضا 1396,08,28 ساعت 02:57 ب.ظ

من که دیوونه شدم سر این حسادت
بعضی اوقات بیش از بهش فکر میکردم و در نتیجه خیلی سرد رفتار میکردم باهاش
عجیبه برام خانم ها راحت تر میپذیرن این قضیه رو

راستش درکت نمی‌کنم...
یعنی چی که این‌قدر بهش فکر می‌کردی که نهایتا رفتارت سرد میشد؟
آخه خب هر کسی بالاخره اولین رابطه‌ای داشته که به جایی منتهی نشده!
خودت رابطه اولت پایدار موند؟
-
راستش از دلایل بقیه خانوما خبر ندارم ولی واسه من این یه چیز پذیرفته‌شده‌ست که رابطه اولش با شکست روبه‌رو شه. که کسیُ قبل از من دوست‌داشته باشه. من فقط دارم سعی می‌کنم تا جایی که ممکنه اون‌جوری که اون دختر اذیتش کرد اذیتش نکنم. انصاف نیست اون این وسط به مردی که حتی منُ دوست نداشت و وجود خارجی نداره حسادت کنه...

رضا 1396,08,28 ساعت 01:44 ب.ظ

خب حسادت طبیعیه دیگه. نیست؟ یعنی فقط بحث بودن یه نفر دیگه ام نیست، همین حس که یه نفر بوده که واست مخصوص بوده میتونه خیلی حسادت برانگیز(؟) باشه.

حسادت خیلی منطقی نیستا...
این که من حق نداشته باشم آدم خاصی تو زندگیم داشته باشم غیر خودش و البته اون این حقُ به خودش بده منطقی نیست که...
بهش حق می‌دم نگران این باشه که من همچنان احساسی به شهاب داشته باشم یا نه ولی ازش انتظار دارم به گذشته من احترام بذاره...
همون‌جوری که من دارم با عوارضی که رابطه با الناز واسش به وجود آورده بود کنار میام حداقل کاری که می‌تونه بکنه اینه که هی با پیش کشیدن این قضیه منُ متشنج‌تر نکنه...
من خیلی خوب با داستان شهاب کنار اومدم ولی آخه داره با کارش واسم سخت‌ترش می‌کنه...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد