سکوت یک زمزمه...
سکوت یک زمزمه...

سکوت یک زمزمه...

نقدی بر امتحانات!

   به شخصه به عنوان دانشجویی که اصلا دوران تحصیل درخشانی نداشته باید اعتراف کنم هیچ‌وقت در طول دوران تحصیلم به اندازه کارشناسی(التبه فقط کارشناسی رو از تحصیلات تو دانشگاه گذروندم) اذیت نشدم. تحصیل تو این مقطع اونم تو دانشکاهی مثل دانشگاه تهران مثل یادگرفتن دزدی کردن می‌مونه. تو این دوره به قول دوستان با واقعیت زندگی تو اجتماع آشنا می‌شین. مثلا دیر یا زود، بستگی به میزان مقاومتتون دربرابر پذیرفتن زشتی‌های واقعیت داره، متوجه می‌شین که اساتید موجوداتی سرسخت هستن که چیزی بیشتر از فرمولایی که تو کتابی که خودتونم می‌تونین بخونین بهتون یاد نمی‌دن. وقتی این حقیقت باعث میشه بیشتر دردتون بگیره که می‌فهمین می‌تونن خیلی اساتید خوب و کارآمدی باشن اما همه‌اشون درگیر یه مقاله کوفتی‌ان که رتبه مثلا علمیشونُ تو دانشگاه و البته رنک بین‌المللی بالاببره. به این ترتیب یه جمعیت خیلی بزرگی از اساتیدُ از دست می‌دین.

   اما داستان به این‌جا ختم نمی‌شه. اساتید برای این که دانشجوها خیلی شاکی نباشن و تدریسشون ناقص نباشه از یکی از دانشجوهایی که اون درس رو گذرونده (تو مقطع کارشناسی) یا اگه گیرشون بیاد دانشجوی ارشد و دکتری استفاده می‌کنن تا برای دانشجوهای بخت‌برگشته سوال حل کنه تا دانشجوها خیلی سردرگم نباشن و بتونن سوالا رو حل کنن. اولش چیز جذابی به نظر می‌رسه. کسی که از خود دانشجوهاست و قراره بهشون کمک کنه، اما درست زمانی که لازمشون دارین متوجه می‌شین که اونام قرار نیست کمک آن‌چنانی‌ای بهتون بکنن. استاد عزیزتون یه نمره‌ای رو به اونا اختصاص داده که البته گرفتن اون ۳ یا ۴ نمره از تی‌ای (این قبیل دانشجویان با اسم تی‌ای شناخته می‌شن) سخت‌تر از نمره گرفتن از استادتونه. متوجه می‌شین مجبورین به اندازه‌ها تلاش کور واسه حل مسائلی که بلد نیستین حلشون کنین وقت بذارین در حالی که هنوز کسی نیست که بهتون یاد بده. باور عموم تو دانشگاه اینه که باید خودتون بخونین! باید خودتون بخونین. باید خودتون از قبل بدونین و بایدهای بیشتر دیگه‌ای.

   روزای اول آشناییتون با این سیستم به نظر غیرقابل نفوذ یا حتی برخورد درست می‌رسه. یه جریان پایان‌ناپذیر از شکست تو حل مسائلتون و ساعت‌هایی که باید صرف این کار بکنین و صدم‌صدم نمره‌گرفتنایی که آخرترم می‌بینین در نهایت اغماض در حقتون داده‌شده. اما از اونجایی که ما تو ایران زندگی می‌کنیم و همیشه روابط عمومی (حتی تعریف درستی از این واژه ندارم) از سواد باارزش‌تره، اگه دوستای خوبی لابه‌لای تی‌ایا پیدا کنین می‌تونین نمرات خوبی هم بگیرین! خلاصه که دانشگاه تهران به طرز غریبی انتظاراتمُ از یه دانشگاه خوب پایین آورد و ناامیدم کرد...



پی‌نوشت: حسودم خودتونین!

نظرات 5 + ارسال نظر
رضا 1396,10,20 ساعت 06:32 ب.ظ

شتتت خیلی مونده که :))
واسه من ۲۵ام تموم‌ میشه. بعدش تا ۴ ام از فعالیت های غیر درسیم میگم واست قشنگ تفاوتو حس‌ کنی :))

آرههه
باشه باشههه

رضا 1396,10,20 ساعت 05:12 ب.ظ

در ادامه ی حرفات اضافه کنم که انگاری راه معدل خوب یاد گرفتن درس نیست. یاد گرفتن استاده.
حالا چرا اینقد غر میزنی؟
کی‌ تموم‌ میشن امتحانا؟

خب درد منم از همینه. کسی واسش مهم نیست درسُ یاد بگیری یا نه. من مثلا دارم فیزیک می‌خونم اما انگار نه انگار...
خب خسته شدم. کارشناسی فقط حواشیش جذابه...
۴ام :)

احسان 1396,10,19 ساعت 10:52 ب.ظ http://tarashohat.blogsky.com

یه متنی نوشتم طولانی! موقع فرستادن نت قطع شد. نمیدونم فرستاد یا نه. حال ندارم دوباره بنویسم.
خلاصش اینه که کلا دانشگاه چرته!

فرستاده :)))

احسان 1396,10,19 ساعت 10:49 ب.ظ http://tarashohat.blogsky.com

والا منم اول کارشناسی گفتم دیگه باید بریم تو فاز تحقیق و پژوهش "دانشجو" شدن و این چرت و پرتا.
فیزیک ۱ رو گرفتم ۱۲.۵ ، فهمیدم نه بابا همون دبیرستان خودمونه.
برا ما این جواب داد:
برا درسای پایین :
جزوه استاد+کتابی که استاد از روش درس میده یا سوال میده. گاهی اوقات مشاهده شده درسم نفهمی فقط سوال حل کنی قشنگ نمره میگیری.

برا درسای بالا که خوده جزوه رو حفظ میکنی میری تو برگه پیاده میکنی، اونم برا اینکه بهت فشار نیاد تو طول ترم، یا شب امتحان یا صبح امتحان میخونی.

استاد بشناستت همه اینا به هم میخوره، چرتم نوشته باشی نمرتو میده.
اصولا کسی تو این دانشگاه یا دانشگاه های دیگه به فکر فهمیدن عمق درس نیست. چیزی که اکثرا مهمه پروژست تا یه دو تا مقاله ازش دربیاد، هم خود دانشجو سریعتر فرار کنه، هم به قول تو استاده ارتقا پیدا کنه
که مقاله رو هم با هزار تا کلک و داده سازی در میارن.

آره دیگه...
این‌جوری می‌شیم دانشجوی مملکت و نهایتا هیچی به هیچی...
زشته و ناامیدکننده...

ثنا 1396,10,19 ساعت 09:49 ب.ظ http://mashang-malang.blogsky.com

اه اینا رو که گفتی دیگه نمیام تهران ..
(وی در کُتِ دانشگاه کرمان کز میکند)

کار خوبی می‌کنی :)))
کرمان جای قشنگ‌تریه...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد