ازش میپرسم خوبی؟ میگه: خوبم. بعدش میگه: بگو ببینم درساتُ خوندی یا نه. میگم: خوندم و مثل بچهها خودمُ واسش لوس میکنم. با هم یه امتحان مشترک داریم. نمیدونم کدوممون بیشتر استرس داره ولی میدونم اون بیشتر از من خونده. به نظم باورنکردنیش حسادت میکنم. به مهربونی بیحد و حصرش حسادت میکنم.این که واسه هر چیز کوچیکی نگران میشه و من نمیدونم باید خوشحال باشم یا ناراحت. همه اینا باید خوشحالم کنه و البته که میکنه ولی خب حس میکنم شاید خیلی هم واسم خوب نباشه. من به غیر از مامان و بابام کسیُ نداشتم که این همه حواسش بهم باشه. معمولا آزاد بودم. به کسی نگفتم چی کار میکنم، نمیدونم با این که کسی ازم مدام بپرسه چی کار میکردم و میکنم میتونم کنار بیام یا نه. البته این احتمالم باید در نظر بگیرم که احتمالا با آزادی من کنار میاد و سعی نمیکنه خیلی واسش مرز تعیین کنه. باید دید.
امروز تمام وقت منتظر پیام شهاب بودم، که بهم بگه داستانمُ خونده. که بگه داستانمُ که درمورد خودش بوده رو خونده، که بگه باید درموردش با هم حرف بزنیم. تا حد خیلی خوبی منتظرشم که بهم بگه باید درموردش باهم حرف بزنیم. من با یه عالمه آدم درمورد داستانش حرف زدم، احتمالا خودشم این حقُ داره. دوست دارم بدونم چی میخواد. دوست دارم چهره از خودراضی و متکبرشُ با اون چشای درشت و سیاهش که مستقیم بهم زل زده ببینم.
واسم عجیبه که استرس دارم. از این که بهش گفتم. از این که منتظرم تا بخونه. حتی الانم که دارم مینویسم واسم سخته. نمیتونم بگم اینجا حریم امن بود ولی خب من دارم چیزاییُ اینجا مینویسم که بعدا مجبور نباشم بهش بگم. از این که خیلی وقتا خیلی چیزا رو نتونستم بهش بگم. از این که نوشتم تا بخونه. بعد از ماهها. داستان بیمعنیایه. تمامش ضعفه. سولماز بهم میگه از عریان کردن افکار و احساساتم نترسم. یه بخشی از حرفش باعث میشه حس خوبی داشته باشم یه بخش دیگهاش حس بدی بهم میده. وقتی بهم میگه عریان کردن یعنی این که همه افکار و احساسات پنهانشده دارن و منم مثل بقیهام. چیز عجیبی نیست که آدما همه احساساتشونُ به زبون نیارن و نگن ولی درست همون تیکه عریان کردن واسم ترسناکه. عریان شدن به هر شکلی تو هر بازه زمانی توجه همه رو به خودش جلب میکنه. چهقدر این قضیه میتونه ترسناک باشه. از دیدهشدن. از این که چیزی از وجودت رو ببینن که تا به حال ندیدن.
پینوشت: واستون اینجا آهنگ invsible stains از Aaron رو آپلود میکنم. خودم خیلی دوستش دارم :)