سکوت یک زمزمه...
سکوت یک زمزمه...

سکوت یک زمزمه...

اندر عوارض جانبی دلتنگی

   به طرز غریبی واسه این‌جا نوشتن، فونت زشتم، و داستانی که اینجا تعریف می‌کردم تنگ شده. روزایی که اینجا داشتم اولین خاطرات من از وبلاگ‌نویسیه و من فکر می‌کردم که حتما باید داستانی واسه تعریف کردن داشته‌باشم، که نمی‌شه شلخته وبلاگ بنویسم. به لطف این باور خشک و تلخ اولین داستان زندگیمُ این‌جا نوشتم. داستانی که تا سال‌ها می‌تونم بهش اشاره کنم. درموردش حرف بزنم، بهش افتخار کنم. اینجا دوستای بامزه و جذابی پیدا کردم.هنوز وبلاگ دوستایی رو که اینجا دارم دنبال می‌کنم و می‌خونم :)

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد